دیروز آخرین امتحانم رو دادم، روزهای دانشگاهی من عملاً 15 مهر 84 شروع و 8 تیر 88 تمام شد. خوب! فارغ التحصیلی حس عجیب و غریبی داره؛ از یه طرف یک قدم به جلو ،از یه طرف حس سبکی، از یک طرف دلتنگی و شاید سردرگمی... . این 4 سال خیلی چیزها یاد گرفتم از زندگی ، آدم ها ، روابط ،دوستی ها. ترم آخر سعی کردیم بیشتر بخندیم و خوش بگذرونیم که بعدا حسرت نخوریم. با تمام خوبی ها و بدی ها فکر نمیکنم این روزها تکرار بشن.
مترجم شدنم مبارک:)
----------
دیشب با دوستان صمیمی تر رفتیم بیرون و کلی از خاطرات گفتیم و شاید بعضی ها رو برای آخرین بار دیدم. امیدوارم همشون موفق بشن و هیچوقت زندگی رو بد بهشون نشون نده.