پسرک دوست داشتنی و خواستنی ما سه ساله شد، و اینجانب که خالهی تنبلی هستم با 13 روز تاخیر اومدم اینو نوشتم. اینکه من چقدر این موجود رو دوست دارم خدا میدونه. تو فرشته کوچولوی مایی.
اینجا دو سه روزه که اومدن پاییز احساس میشه و اولین بارون پاییزی هم بالاخره دیشب و امروز بارید. نمیدونم شاید فقط واسه من اینطوره اما این هوا با اینکه دوستش دارم دلگیرم میکنه.
جالبه ! یه مشت کتاب واسه ارشد خریده باشی، کلی هم ایده تو کلهات باشه و اما واسه اینکه بهش برسی اراده به خرج ندی. نمی دونم! خوب من اینجورم! بعضی اوقات این خودم رو خیلی دوست دارم ها، اما گاهی اوقات از این تنبل بازی هام عذاب وجدان میگیرم. بعد کلی هم واسه کارهام توجیه میارم .دوستم میگه تو حالا ترم هفتی فرصت داری که رفتی کتاب و نمایشنامه خریدی؟! میگم یه مترجم یابد مطالعهاش زیاد باشه! هه هه!!!
همین الان به آقای آ گفتم این همه درس رو ول کردم دارم مینویسم، خرم نه؟ جواب داده درست نیست آدم کاری رو بکنه بعد توجیه کنه. اگه کاری خریته، خریته!
آی من خودم رو دوست دارم!:دی
سلام آنی جان....
با این هوا من خیلی رفیقم...کلا خیلی دوستش دارم.
اینجا هم دیروز و امروز بارون بارید..مثل شهر شما
هوای اینجا هم مث شهر شما چند روزیه بارونی شده.
میگم همشهری عزیز...تولد خواهرزادت مبارک باشه....
آره پارسه خیلی عالیه...ولی متاسفانه رشته من رو ساپورت نمیکنه....
من شروع کردم به خوندن...الان ۱ هفته و نیم میشه...
خریت هم گاهی تو زندگی نقش چاشنی رو بازی میکنه....البته چاشنی بیش از حد هم همچین خوب نیست....
نشونه شهر ما= یه پارک که اسمش دولته .... یه رودخونه که من عاشقشم و ۴تا پل روشه...یه پل قدیم چندتا جدید...مردم مهربون و بعضا متحجر...با لهجه بسیار شیرین دزفولی:))
الان همشهری شدیم نه؟!
راستی...هم سنیم؟
نشونه ها همه درسته:دی
سلام
با این حساب تولدش مبارک
الته اینم بعد از ۱۳ روز
با منم سری بزن و با اومدنت مارو شاد کن بای
من:
۲۹/۴/۶۵
معلومه چقد خودتو دوست داری!!! یه نگاه به آدرس وبلاگ بندازی معلوم میشه!
:دی :">